به مناسبت 26 ماهگی هلیا
سلام عزیزم.. بعد از چند ماه تونستم یه فرصتی پیدا کنم تا برات بنویسم از کارات،شیطونی هات و اتفاقات.. تو این مدت خیلی درگیر بودیم یه سفر پیش بابا بزرگ رفتیم مادرید.. یه سفر توریستی داشتیم به پاریس و کلی خوش گذروندیم.. این شد که نشد برات بنویسم وگرنه اینقدرها هم درگیر نبودم.. بعد از تولدت دیگه شروع کردیم به بستن ساک ها و آماده شدن برای سفر توی راه خدا رو شکر خوب بودی و تو کل ساعات پرواز کم اذیت شدیم اما ماشالا دیگه بزرگ شدی و همه جا رو می خواستی تنهایی کشف کنی.. به زور می نشوندیمت توی کالسکه و مدام می خواستی بیای بیرون و بدو بدو کنی.. شیرت رو دیگه خودت می خوری و خدا رو شکر به شیر خوردن علاقمند شدی.. دوست داری خودت غذاب خ...
نویسنده :
مهربان
0:22